سریال Homeland (میهن) به پایان خودش رسید و فصل هشتم ، آخرین فصل این سریال زیبا بود. سریالی که در فصل هفتم و هشتم نکاتی بسیار زیادی را در خصوص جریان های قدرت بیان کرد. و نشان داد که جریان های قدرت چگونه آزادی و عدالت را به یغما برده اند و صرفاً اسم آنرا یدک می کشند. همچنین کم کم ما شاهد به نتیجه رسیدن پیچ شخصیتی کری متیسون در فصل هفتم بودیم . کری در این فصل با یک چالش بسیار بزرگتر رو به رو شد. همانطور که در فصل های قبل اشاره کردم. نگاه این سریال کم کم حالت انتقادی به سمت قدرتهایی همچون آمریکا رفت و نشان میدهد که همان روش های تبلیغاتی و مشکلات عدیده ای که سرویس های قدرتمند اطلاعاتی در جهان برای کشورهای دیگر به وجود می آورد و حقیقت و دروغ در هم آمیخته می شوند و تبدیل به یک شورش و بهم ریختگی جدی جامعه مدنی می شود؛
محدودیت ندارد و هر کجا که اتفاق بیفتد من جمله خود کشور آمریکا حل این مسئله واقعاً سخت و دشوار می باشد و شاید بتوان گفت اساساً نمی شود در این جنگ نرم پیروزی واقعی را بدست آورد. سریال میهن مسائلی از کودتا و نحوه مدیریت اذهان عمومی را به تصویر کشید که بارها و بارها در کشور خودمان شاهد بودیم و نه تنها در کشور ما بلکه در خاورمیانه به وضوح قابل مشاهده است و حتی در فیلم ساول برینسون که یک عنصر مهم اطلاعاتی آمریکا به حساب می آید نیز براین مهم صحه گذاشت و گفت در کشورهایی دیگر از این روش استفاده می شود چه روسیه و چه آمریکا هر دو برای رسیدن به مقاصد خودشان از روش مدیریت اذهان عمومی بهترین بهره را می برند و ما این را به شکل دخالت روسیه در آمریکا و برهم زدن نظم عمومی و شورش سطحی تا سوء قصد و حتی کشتن رئیس جمهور شاهد بودیم. هرچند که این روش را باز از ناحیه یکی از دشمن های آمریکا به تصویر می کشد و آمریکا به شکل نامحسوس در این فیلم مظلوم واقع می گردد ولی در کل حرکت و نگاه جالبی به مسئله روش جدید جنگ به حساب می آید.
در فصل هشتم علاوه بر نگرش مهم در خصوص دیوانگی که کشورهای قدرتمند برای انجام خواسته های خودشان دارند؛ فراز و نشیب شخصیتی کری نیز به سرانجام رسید. در فصل هشتم به صورت کاملاً جدی به مسئله ریاست جمهوری ترامپ اشاره می کند. مشخصاً رئیس جمهوری که جای اوباما را گرفته است و اساساً هیچ چیز از ریاست جمهوری نمیداند و درگیر مشاوره های جمگ طلب می گردد تا جنگ دیگری را آغاز کنند. نمونه همین مسئله در خصوص ترامپ و مشاوران جنگیش در دنیای واقعی مشاهده کرده بودیم. که ترامپ در ابتدا اسیر همین تفکر بود و با این تفکر به صورت غلدرماآبانه ای با کشورهای خاورمیانه برخورد می کرد و حتی مکزیک نیز از نگاه خاص و فاشیستی آن جان سالم به در نبرده است. این سریال که واقعاً به روز می باشد و سعی کرده است مطابق به اتفاقات روز دنیا پیش برود در آخرین فصل این نکته را بیان می کند که یک لیدر اشتباه اگر بر سر قدرت قرار بگیرد می تواند چه فاجعه هایی را به وجود آورد. همچنین مسئله جنگ سال های ابتدایی هزاره سوم را نیز به چالش جدی کشیده و از درون مایه هشت فصل ما متوجه می شویم که اساساً جنگ با عراق ، افعانستان یک اشتباه فاحش و نگاه جنگ طلبانه احمقانه ی برخی جنگ طلبان بوده است که نگاه بسیار فاشیستی به دیگر افراد دنیا دارند و همه راه حل را در جنگ و کشته دیگران می دانند.
یکی از زیبا ترین صحنه های فصل هشتم آن جایی است که کری به همراه مامور اطلاعات روسیه به دهکده ای می روند که کری قبلاً دستور شلیک موشک را در آن محدوده صادر کرده بود و تعداد بسیاری از بیگناهان در عروسی کشته شده بودند. صحنه ای بسیار زیبایی خلق شد. این صحنه بیانگر عمق فاجعه ای است که آمریکا و متحدانش در کشورهای ضعیف پیدا می کنند و جان انسانها پشیزی برای آنها اهمیت ندارد و به همین راحتی دستور کشتن هزاران انسان بیگناه را صادر کردند در کنار این نکته مهم ، مسئله ای را بازگو می کند که این روش نه تنها معضل را حل نکرده است بلکه بر عمق نفرت آمریکایی افزوده و در مقابل تفکر روسیه ای را نشان می دهد که برای دوستی با مردم افغانستان برای آنها خانه و مسجد بنا کرده و به آنها کمک می کنند. یعنی در اصل آمریکا نماد تفکر ویرانی است و روسیه نماد آبادانی و رسیدگی به وضعیت مشکل دار منطقه هر چند که در ظاهر روسیه منافع خودش بسیار مهمتر از هر مسئله و فاجعه ای دیگر است مانند جنگی که قرار است بین پاکستان و آمریکا دربگیرد و برای روسیه اصلاً مهم نیست و او دوست دارید از این فرصت استفاده کرده و یکی از مهمترین جاسوس های آمریکا در درون سیستم خودش را شناسایی کند.
این فصل در کنار زیبایی ها و نکاتی که برای مخاطب بسیار جالب بود ، از ریتم کندی برخوردار بوده است و آن کری متیسون فصل های قبلی در این فصل خیلی کمرنگ تر شده بود به هر صورت کری نیز توانست فراز و نشیب خودش را به پایان رساند و در این عدم تعادل و مشخص نبودن جایگاهش ، جایگاه زندگی خودش را پیدا کند و همه آن چرا که در هفت فصل از آن فرار می کرد و عدم ثبات شخثیت و تعادلی که در او موج میزد در این فصل به پایان می رسد و کری تصمیم خودش را برای تعادل و پذیرفتن شرایطش می گیرد و به آرامش نسبی در زندگی خودش می رسد. او که نمی تواند مسئله جاسوسی و اطلاعاتی را کنار بگذارد سعی میکند هم عشق بازی کند و هم به عنوان یک جاسوس حرفه ای در مقامات روسیه ای جای خود را باز کند. به طور کلی سریال Homeland یکی از معدود سریال های این روزها است که به درستی ادامه پیدا کرده و در شرایط و مگان درست با مخاطبان خداحافظی می کند و اسیر لودگی و چرت و پرت گویی برای ساختن قسمت های متعدد نمی شود و این یکی از نکات مثبت این سریال دوست داشتنی می باشد. اگر این سریال را ملاحظه نکرده اید. جداً به شما پیشنهاد می کنم آنرا ببینید و از زیبایی آن لذت ببرید.
هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!