داستان های سیاسی و امنیتی با محوریت دشمنان آمریکا از دیرباز مورد توجه فیلمسازان بوده است. ابتدا با نگرش آلمان سپس شوری و روسیه و کم کم توجه به کره شمالی و ساخت فیلم هایی در مذمت کره شمالی؛ تا مسئله خاورمیانه و بحث افغانستان و پاکستان و عراق و جدیدتر مسئله ایران به عنوان دشمنی سرسخت و حائز اهمیت. کشوری که از دید آمریکا محور شرارت منطقه و عامل اصلی تروریست در منطقه خاورمیانه یا همان غرب آسیا به حساب می آید.
یکی از این دست سریال ها که با محوریت تروریست ساخته شده و در بخشی از این سریال به مسئله ایران نیز اشاره می کند سریال Homeland می باشد. این سریال با موضوع اسیر شدن چند تفنگدار آمریکایی شروع می شود. یکی از این تفگندار ها بالاخره آزاد شده و می تواند به مهین خود برگردد. گروهبان برودی! کسی که در تقریباً هشت سال اسارت نتوانسته دوام بیاورد و به اسلام گرویده و در نهایت تروریست شده است. شروع سریال با این پرسش آغاز می گردد که آیا هرکسی که مسلمان است لزوماً تروریست نیز هست؟ آنچه که از ابتدای سریال Homeland برمی آید دنبال پاسخ به همین مسئله است و نشان میدهد یک سرباز میهن پرست زمانی که به اسلام روی آورده است. تبدیل به تروریست می شود و میخواهد تمام شخصیت های عالی رتبه آمریکایی را ترور کند. فصل اول سریال به معنای واقعی کلمه افراطی به مسئله ایران و اسلام اشاره می کند و نشان می دهد نگاه طرف غرب به مسئله مسلمان کاملاً نگاه منفی می باشد و اسلام را در مقابل تروریست قرار داده و هر کاری میکند تا بتواند مانع از رشد آنها شود. حتی در این فصل تا آنجا که می تواند مسئله اسرائیل را به شکل معصومانه و مظلومانه نشان می دهد و بیان می کند که اینها اسیر افراطی بودن مسلمانها شده اند.
جدای از فضا سازی اشتباه ایران که خوب همیشه جزء سیاست های هالیوود بوده و کسی نمی تواند از آن تخطی کند. اینکه باید فیلمساز ایران را همانند افغانستان و غیره یک کشور جنگ زده و نابود شده نشان دهد. جایی که سالها با تمدن فاصله دارد و هیچ رنگی و بویی از پیشرفت در آن دیده نمی شود. این یکی از بدترین تحریف هایی است که به هالیوود تحمیل می شود و شما نمی توانید فیلم و یا سریالی را مثال بزنید که در آن ایران را نه اینکه خوب بلکه واقعی نمایش دهند. حتی در این فیلم به مسئله نوع لباس سپاه و حتی پوشش زنان نیز توجه نشده است و از پوشش عربی به جای پوشش ایرانی استفاده شده است. جدای از همه ی این تحریف ها و ضعف ها، سه فصل اول در پی اثبات مدعای آمریکایی در مذمت ایرانی و دولت ایران است. کشوری که بیشترین خطر را برای آمریکا و منطقه و امنیت آن دارد و باید به هر صورتی که شده جلوی آن گرفته شود. در این فیلم اشاره به کشته شدن رئیس سپاه قدس و جانشینی شخصیتی به نام سردار جوادی که آدم بسیار کثیف و منفوری نیز هست ولی اهل مذاکره هست و می توان به واسطه آن ایران را مجاب کرد تا اقدامات هسته ای خود را کنترل کرده و فضا را برای بازرسان آژانس محیا کند، تا بتوانند فعالیت ایران را در خصوص هسته ای محدود کرده و مطمئن شوند که ایران هرگز به دانش هسته ای و سلاح اتمی نمی رسد.
سریال homeland بیان می کند اصلی ترین دلیل حضور آمریکا در منطقه مسئله یازده سپتامبر است. جایی که جهان به یکباره تغییر استراتژی می دهد و باعث می شود تحولات سالیان بعد از خودش را در جهان و خصوصاً منطقه غرب آسیا به وجود آورد. ولی نکته جالب توجه این است که این نگرش افراطی کم کم رخت بر می بندد و ما با سوالهای متعددی در طول فصل های چهار و پنج مواجه می شویم. به صورتی این سریال روایت می شود که شاید من اولین بار در فیلم یا سریالی بدین شکل می بینیم و با این صراحت سعی می کند پرسش هایی را در ذهن مخاطبان آمریکایی خود ایجاد کند، که آیا واقعا هدف ما درست است؟ آیا اساساً مسلمانان و مردم کشور غرب آسیا تروریست هستند و آنها هستند که باعث نابودی امنیت در منطق و جهان می شوند؟ چرا آنها به این شدت و این شکل از آمریکایی ها متنفر هستند و دوست ندارند که آمریکایی ها را در مناطق خودشان ببینند.
این دو فصل خصوصاً، نقطه عطفی در بیان زاویه دیگری از تحولات منطقه است که پیشتر شما در سریال و یا فیلمی با آن مواجه نشده اید. اینکه حتی پایه های تفکر حضور آمریکایی در غرب زده می شود. جایی که شما در دیالوگ های بازیگران می بینید که به یکدیگر به شکل طعنه می گویند که اصلاً مسئله یازده سپتامبر حقیقت داشته است؟ آیا واقعا مسلمانها در پی نابودی آمریکا بودند و خودجوش این حرکت تروریستی را انجام داده اند. حتی پا را فراتر گذاشته و با یک استدلال ذهن مخاطب را به خودش مشغول میکند. واقعاً اگر آمریکا به دنبال نابودی تروریست بود و مسئله یازده سپتامبر بهانه ای برای آنها بود، چرا به عربستان به جای پاکستان و افغانستان حمل نکردند. همه میدانند که بن لادن و القاعده از سمت عربستان حمایت می شود و بیش از 10 نفر از تروریست های یازده سپتامبر عربستانی بوده اند!!!
تا جایی که مسئله طالبان و استدلال آنها برای کشتن را نمایش می دهد. بازی در منطقه وجود دارد که عناصر اصلی آن کم کم خود را نمایش می دهند. عناصر اصلی آن آمریکایی ها هستند. شما در فصل چهارم با تروریست های طالبان همراه می شوید. با افراطی هایی که اسم آنها را جهادی گذاشته اند. حتی از کشتن خانواده خود برای اینکه بهانه ای به دست آورند و باعث شوند که آمریکایی ها خسارت بدهند؛ نیز نمی گذرنند ولیکن در انتهای سریال با حقیقتی ترسناک مواجه می شوید، رهبر جهادی ها در کنار یکی از مهمترین شخصیت های CIA ، بله به شکل نامحسوس اشاره می کند که حتی در این فضا نیز نمی توانید با جدیت نظر دهید که آنها واقعا تفکر اسلامی و جهادی دارند بلکه شاید آنها نیز بازیچه ای هستند برای پیشبرد اهداف آمریکایی ها و محوریت خوفناک شرارتی که در دل شخصیت های آمریکایی و اسرائیلی قرار دارند.
درجایی از فصل ششم باز هم سریال حقیقت دیگری را به شما نمایش میدهد، مسئله اسرائیل و فلسطین! آیا واقعاَ این مکان اشغال شده است و یا اینکه باید اسرائیلی ها در این مکان حضور داشته باشند. در این فصل در مکالمات ساول با خواهرش متوجه می شویم که این بخش بنابر ادعای یهودیان از طرف خداوند به ابراهیم وعده داده شده و به ابراهیم و نسلش واگذار شده است. برای همین یهودیان نیز به این مکان آمده و آنرا هدیه الهی میدانند. از طرف دیگر ساول بیان می کند شما از بلدزر بردن و خراب کردن خانه های مردم خسته نشدید، این زمانی بسیار معنا پیدا می کند که توسط یک آمریکایی یهودی و عضو CIA مطرح میشود. بله میتوان از این زاویه هم دید که شما به این سرزمین تجاوز کرده اید و منافع مشترک فعلاً این را قرار داده تا ما از شما حمایت کنیم ولیکن در باطن قضیه شما متجاوز به فلسطین هستید. در جایی دیگر بازهم استدالی از این دست وجود دارد که ما مردمان مظلومی هستیم در گذشته در کوچه و خیابان های اروپا ما را تحقیر می کردند. امروزه نیز توسط ایران باید همیشه در هراس بمب اتم و مرگ باشیم. ما باید هرکاری را برای نابودی ایران و دست نیافتن به سلاح هسته ای انجام دهیم.
با پایان یافتن فصل ششم نکته ی بسیار مهمی را خاطر نشان میکنم، اینکه در این سریال سعی شد تا از هر روشی که آمریکایی ها برای مقابله با دشمنانشان استفاده می کنند رونمایی شود. از تغییر رژیم ها ، کودتا کردن ها ، ترور شخصیت های مهم مانند دانشمندان هسته ای ، فریب افکار عمومی ، حمله به مردم خودشان برای توجیه حضورشان در منطقه غرب آسیا ، همه و همه سوال بسیار مهمی را برای مخاطبان به وجود می آورد، اگر فرض را بر این بگذاریم که خود آمریکایی ها در یازده سپتامبر دست نداشته باشند؛ آیا واقعا حضور نظامی و امنیتی و اطلاعاتی آمریکا در منطقه تغییری در بهبودی اوضاع به وجود آورده است یا خیر !! این سوال در زمانی بدتر می شود که شما متوجه شوید که حتی آمریکایی ها بازهم دست به کشتن مردمان خودشان برای توجیه ماندن در منطقه می زنند. یعنی این احتمال وجود دارد که یازده سپتامبر نیز برای توجیه حضور آنها در منطقه بوده باشد و توسط افراطی هایی همچون دار آدال انجام شده است.
دار آدال ها ، جوادی ها ، برخی از اسرائیلی ها ، گروه های جهادی و برخی از گروه های شیعی افراطی نمایان گر این هستند که افراط شرط نابودی و از بین رفتن امنیت است. تمام هدف سریال در این خلاصه می شود که هیچ کسی به ذات بد نیست، نباید دید افراطی به افراد و یا دسته ها داشت بلکه با ید تا آنجا که می توان از افراط فاصله گرفت. باید از خودخواهی و توجه به منافع شخصی فاصله گرفت. این درون مایه سریال Homeland است. و واقعاً ارزش دیدن و تفکر درباره ی آن را دارد. اینکه ما به خودمان بیاییم و واقعاً به صورت صفر و صد به همه نگاه نکنیم و بدانیم که در هر کشوری و دولتی افراد افراطی و بدخواه حضور دارند و کنار آنها نیز افراد خود و بسیار معصوم نیز وجود دارند. باید سعی کنیم افراط و منفعت طلبی را از خود دور کنیم.
سریال Homeland علاوه بر داستان بسیار مهم و غنی که دارد. درام بسیار گیرا و زیبایی نیز دارد. شما را پای تلویزیون میخکوب می کند و از هیجان آن لذت می برید. بازی فوق العاده کلر دانز ( نقش کری متینسون ) به تاثیر هر چه بیشتر درام و قدرت احساس این سریال افزوده است. به غیر از سه فصل اول و اشکالات اساسی در فضاسازی ایران که خوب قطعاً از دست سازندگان خارج است و جزو سیاست ها به شما می رود. مابقی فضا سازی ها خوب و حرفه ای و درگیر کننده ساخته شده است و من به شما برای درک مسائل منطقه و نگرش های سیاسی و امنیتی سریال Homeland را شدیداً پیشنهاد می کنم . سریالی که نشان میدهد در آمریکا نیز شخصیت هایی هستند که دوست دارند وقایع را از زوایه دیگری ترسیم کنند و واقعیت ها را ببینند.
هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!