در روز یازده اکتبر 2019 شبکه نتفلیکس وعده خود را عملی کرد و فیلم El Camino: A Breaking Bad Movie را منتشر کرد. فیلمی که خیلی از علاقمندان برای دیدن آن لحظه شماری میکردند . سرنوشت جسی چگونه رقم خواهد خورد؟ آیا جسی می تواند به رهایی که در اواسط سریال بدنبال آن بود برسد؟ یا مانند والتر وایت در بدست آوردن آن ناکام خواهد ماند و کشته می شود.
این فیلم درباره سرنوشت جسی پینکمن سریال بریکینگ بد است. جسی که در انتهای فصل پنجم با کمک والتر وایت فرار کرد ولی سریال در خصوص سرنوشت او همانند والتر وایت شفاف سازی نکرد. سریال بریکینگ بد شاید به جرأت می توان گفت جزء بهترین سریالهایست که در خصوص مواد مخدر ساخته شده. پیچش و فراز و نشیب های شخصیت های داستان علی الخصوص جسی و وایت فوق العاده کار شده. معلم ساده شیمی که به سرطان مبتلا شده و تقریبا در زندگی یک بازنده به تمام معناست تبدیل به بزرگترین تولید کننده “شیشه” آمریکای شمالی میشود. والتر وایت از یک انسان ساده؛ انسانی که به شدت ضعیف تودار و خصوصاً محافظه کار است تبدیل به هایزنبرگی می شود که ده ها انسان را به خاطر موقعیت خودش نابود می کند و میلیون ها دلار ثروت از راه تولید مواد بدست می آورد. تحول شخصیت والتر وایت خصوصاً در فصل پنجم به سبک عالی کار شده و واقعا یک سریال درام به تمام معنا را شاهد هستیم.
سریال در تلاش است تا زندگی و اتفاقاتی که حول محور مواد مخدر رخ میدهد را بیان کند. از خانواده هایی که از هم پاشیده می شود، از افرادی که روی نردبان لغزنده مواد مخدر بالا میروند و سقوط می کنند، از انسان هایی که به معنای واقعی کلمه ساده و معمولی هستند ولی جریان زندگی آنها را در مسیر رهبری مواد مخدر قرار میدهد و پس از مدتی رهبری و خدایی کردن، توسط فرد دیگری کشته می شوند. مسیری که همانند دور باطل تمام ناشدنیست و همیشه ادامه دارد. سریال از طمعی صحبت می کند که در عین فهم کثیف بودن و آلودگی آن انسان را درگیر خودش می کند و انتهایی برای آن متصور نیست. مسیری که فرقی نمی کند چگونه وارد آن شوی قطعاً بازنده خواهی بود. فقط باید منتظر زمان باشی تا چرخه تغییر کند و همه چیز را از دست بدهی.
وایت در طول پنج فصل به تکامل می رسد از شخصیتی ساده و معمولی که فقط بدنبال تامین مخارج درمان سرطانش است به هایزنبرگی تبدیل می شود که حتی میلیون ها دلار پول طمع او را ارضا نمی کند و او به جایی می رسد که میخواهد بر تمام قلمرو مواد مخدر فرمانروایی کرده و همه ی بازار و فروش را از آن خودش کند. این همان ویژگی سیری ناپذیری انسان است. انسان در کسب تمایلات میل به بی نهایت دارد. هیچ حدی برای آن متصور نیست هرچقدر هم که ایده آلیستی نگاه کنیم و بگوییم مثلاً اگر من به جایی رسیدم دیگه بالاتر نمی روم، وقتی به آن جایگاه رسیدی به سرعت به دنبال رد شدن از آن هستی برای جایگاه بالاتر. وایت همه چیز را در مسیر رسیدن به خواسته هایش نابود می کند او حتی از کودک هم نمی گذرد. از دختری بیگناه نمی گذرد، از کشتن ده انسان در کمتر از دو دقیقه ابایی ندارد. هیچ چیز توان مقابله از رسیدن به خواسته هایش را ندارد. ولی سریال به ما نشان می دهد هرچقد وایت بزرگتر می شود سرعت فرو ریختن زندگی و همه هستیش سریعتر می شود.
وایت در انتهای سریال همه چیز خود را از دست داده ولی تقلا می کند تا به اندازه قلیلی هم که شده برنده بازی همه سر باخت شود. تلاش او برای رساندن مقداری از پول ها به خانوادش توسط دوستان قدیمی و کشتن تمام باند جک به خاطر کشتن هنک و دزدیدن پولهایش را می توان نمونه هایی از تقلا کردن برای رسیدن به بردی کوچک قلمداد کرد. ولی برد بزرگ وایت تلاش او برای رهایی و فرصت یک زندگی تازه به جسی است. او تا انتهای داستان به دنبال کشتن جسی بود. ولی در آخرین قسمت و با کشتن تمام دار و دسته جک. از تصمیم خود منصرف شده و فرصتی را فراهم می کند تا جسی فرار کرده و شانسی برای شروع زندگی جدید داشته باشد.
از این جا فیلم El Camino: A Breaking Bad Movie کلیک می خورد. جسی!! قرار است چه مسیری را برای زندگیش دنبال کند. جسی از اواسط راه با آقای وایت مشکل جدی داشت. او به هر شکلی سعی میکرد تا از این کار فرار کرده و به این داستان پایان دهد. ولی ورود به دنیای مواد مخدر شاید دست خودت باشد ولی خروج از این فضای سراسر جنایت به این سادگی ها نیست. کلاً دنیای جنایت دنیایی است که بلیط آن یکطرفست و راه خروجی ندارد. شاید فیلم فوق العاده پدرخوانده را به خاطر داشته باشید. در آن فیلم تمام تلاش آل پاچینو برای خروج از دنیای جنایت و برسمیت شناختن و قانونی کردن فعالیت باند کورلئونه بی نتیجه می ماند و مسیری را به ما نشان میدهد که انتهایی ندارد و فقط یکطرفه به سمت نابودیست.
ولی جسی زمانی که بخاطر دزدیدن یکی از موادهای مورد نیاز تولید شیشه از قطار کودکی را میکشند. دیگه طاقت نمیاره و تمام تلاش خود را برای فرار کردن از این فضا به کار میگیرد. مایکل به او می گوید از این کار فاصله بگیر و زندگی جدیدی را شروع کن حتی از آرزوی خودش می گوید که اگر میخواست مسیر جدیدی را شروع کنه به آلاسکا می رفت.
ربط داستان فیلم به سریال به طرز عجیبی عالی کار شده، حتی بازی آرون پاول همانند جسی پینکمن سریال است؛ درماندگی جسی در این فیلم با فضا سازی و زوایای دوربین به تصویر کشیده می شود. جوری که اگر شما کلاً داستان سریال بریکینگ بد را دنبال نکرده باشید و یا مدتی از دیدن آن گذشته باشد، به شدت برای شما کسل کننده خواهد بود ولی این کسل کنندگی دلیل دارد. این آرام پیش رفتن داستان و کندی آن به جهت درماندگی و یأس عمیق جسی است. جسی هرگونه مشکلی را تجربه کرده و الان که آزاد است دقیقاً فقط یک مسیر را دنبال میکند رهایی و رسیدن به آلاسکا ، چیزی که یکبار وایت برای او فراهم کرده بود ولی جسی به خاطر مسئله دیگری از آن صرفنظر کرد.
فیلم El Camino: A Breaking Bad Movie کامل کننده پایان داستان وایت و جسی است. وایت مسیر زندگی خود را دنبال کرد، شخصیتش تکامل یافت و در انتها با مرگش همه چیز به پایان رسید. ولی به همان اندازه که وایت شخصیت اصلی داستان است، جسی نیز شخصیتی بسیار تاثیرگذار در داستان بریکینگ بد بود. برای همین حیف میشد که انتهای مسیر جسی را به تصویر نمی کشیدند. نتفلیکس این خواسته را برای علاقمندان به سریال برآورده کرد. ما توانستیم انتهای شخصیت جسی را ببینیم . تقلای جسی برای شروع تازه را مشاهده کنیم و تقریباً دوساعت تمام وارد دنیای فوق العاده بریکنیگ بد شویم و از تک تک لحظات آن لذت ببریم. اگر قصد دیدن فیلم را دارید پیشنهاد من این است که یکبار دیگر فصل پنجم را مرور کرده و فیلم را قسمت 17 فصل پنجم قلمداد کنید. چسبیدگی و ارتباط قوی این فیلم با سریال به نحویست که می توان آنرا قسمت انتهایی فصل پنجم دانست. البته از این پایان بندی ها داشته ایم. شاید یکی از ترس های من این بود که این پایان بندی خاطرات و زیبایی داستان اصلی را نابود کند، همانند ساخت مجدد سریال فرار از زندان برای پایان بندی به داستان مایکل اسکافیلد که عملاً باعث نابودی کاراکتر مایکل اسکافیلد شد. ولی در پایان بندی سریال بریکینگ بد بسیار حرفه ای و درست عمل شد و توانست کامل کننده خوبی برای پایان سریال باشد.
هرچند که بنظرم می توانست کندی داستان را بهبود ببخشند. تقریبا یک ساعت اول فیلم به شدت کند و بی روح ادامه پیدا می کند، همانطور که گفتم دلیل آن به تصویر کشیدن درماندگی جسی است ولی بنظرم بیش از حد کار شده. نکته ای دیگر در داستان این است که جزئیات در بخش هایی همانند سریال تقلید شده برای متصل کردن فیلم به سریال مانند نمایش بزرگراه و یا بخش هایی از شهر با سرعت زیاد که به همین صورت در سریال نیز گاهاً نمایش داده میشد که خب زیاد برای یک فیلم اهمیتی نداشت و بنظرم اضافه می آمد. ولیکن جزئیات مهمی نیز به دست فراموشی سپرده شده و انگار برای کارگردان اهمیتی نداشته است. اینکه به راحتی وارد خانه تاد شوند و پول ها را بردارند آنهم در زمانی که اصلاً مدتی از پلمپ کردن خانه تاد نمی گذرد و قطعاً با آنهمه اتفاقات و کشتاری که صورت گرفت به این راحتی خانه ها را رها نمی کنند. شاید این بخش از معدود باگ های داستان باشد. کلاً بخش به سرقت بردن پولها چه از طرف جوشکار که بنظرم خیلی سطحی به فیلم اضافه شد و چه توسط جسی نقطه ضعف داستان است.
هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!