ردکردن این
فیلم جوکر 2019

نقد فیلم جوکر (Joker ) ؛ داستانی بشدت تاریک و منزجرکننده ولی شاهکاری زیبا!

نام فیلم : Joker 

سال تولید : 2019

بودجه ساخت : 65 میلیون دلار

باکس آفیس : نزدیک به یک میلیارد دلار

امتیاز منتقدین : وب سایت متاکریتیک : نمره 59 و روتن 69 ، محبوبیت در سایت IMDB توسط کاربران 8.8 از 10

امتیاز اس جی پلاس : 4.5 از 5

بازیگران : واکین فینیکس ، زازی بیتز ، رابرت دنیرو ، فرانسیس کانروی

خلاصه داستان : آرتور فلک یک بیمار روان پریش هست و تلاش می کند در شغل استندآپ به موفقیت برسد و جامعه بشدت با او مخالفت کرده و کسی از حرکات او نمی خندد و بارها او را تحقیر می کنند …

 

فیلم جوکر 2019

چند روزی هست که نسخه مطلوب فیلم جوکر در دسترس قرار گرفته است و ما می توانیم این شاهکار تاد فیلیپس را نظاره گر باشیم. هم اکنون که دارم این پست را مینویسم مبهوت و مسرور از دیدن فیلمی با کیفیت ، زیبا و سرشار از اندیشه و عمق معنایی هستم. جوکر تقلیدی از فیلم محبوب و بسیار با اهمیت “راننده تاکسی” مارتین اسکورسیزی می باشد.در این مقاله قصد دارم این دو فیلم را با هم مقایسه کرده نکات قوت جوکر فیلیپس را نسبت به راننده تاکسی اسکورسیزی بیان کنم و بخش هایی از حقایق پشت پرده این فیلم را نیز با هم مرور کنیم.

قبل از اینکه وارد نقد بشوم نکته ای که مداوم در ذهنم جریان دارد را بیان می کنم، شاید خیلی ها بگویند کسی همانند واکین فینیکس نمی توانست چنین بازی فوق العاده ای را انجام دهد. ولی من شخصیتی را می شناسم که ذاتاً برای کاراکتر جوکر ساخته شده و جوکر به نظر من با او معنای فوق العاده ای پیدا می کند!!. بله جوکر شوالیه تاریکی با بازی بی نظیر “هیث لجر” ، یادی کنیم از این بازیگر فوق العاده و افسوس که خودش نیست این فیلم نامه زیبا را بازی کند و از بازی بینظیرش لذت ببریم.

آرتور فلک ( واکین فینیکس ) تمام تلاش خودش را به خرج میدهد تا در این دنیای سراسر یأس و نا امیدی بتواند مفید باشد و خنده ای بر روی لب های انسان هایی که خشم و نفرت بخشی از هویت وجودیشان شده، بکارد.او دارای بیماری روانی هست که در شرایط خاصی یکدفعه، البته معمولاً وقتی استرس دارد بی مقدمه میخندد. خنده ای که از سر اجبار است و در عمق این خنده انبوه فراوان آرتور مشاهده میشود.

02jok

 

محوریت داستان جوکر براساس شکاف بسیار وسیع طبقاتی و وجود اندیشه نهلیسیمی در میان توده ی انسان هاست. هرچند فضای جامعه مربوط به شهر گاتهام سیتی می باشد ولی ما میدانیم که گاتهام نماد نیویورک آمریکاست. شهری که اختلاف طبقاتی و مشکلاتی معیشتی مردم در آن بیداد می کند. نیویورک در دهه های 70 و 80 میلادی در اوج مشکلات قرار داشت. جالب است که فیلم راننده تاکسی نیز سال 1973 شهر نیویورک را روایت می کند و این فیلم نیز تقریبا سالهای 1981  را بیان می کند.

جوکر در عین سادگی تلاش برای انجام شغلی که دوست دارد دائماً شک می خورد. ابتدا زمانی که برای فروشگاهی تبلیغ می کند و عده ای جوان احتمالاً مست تابلو او را میدزدند و آن تابلو را بر سر خود جوکر میزنند و پس از آن حسابی جوکر از دست آنها کتک میخورد و حتی زمانی که جوکر حقیقت را به رئیسش بیان می کند او قبول نکرده و جوکر را مقصر می داند.

بگذارید کمی فلسفه فیلم را برای شما شرح دهم تا سکانس های داستان برای شما بشدت معنا پیدا کند؛ زمانی که جامعه به شدت فقیر شود و غالب جامعه تحقیر شوند و صدایی از آنها به گوش کسی نرسد. تنها کمک کننده فقط و فقط خشم است. خشم تمام وجود انسان های تحقیر شده جامعه را در برمیگیرد. و فساد و تباهی به معنای واقعی در آن موج میزند. هرجا که این سبک از سیستم مدیریتی وجود داشته باشد. همیشه و همیشه نتیجه آن تباهی و نابودی جامعه است. نگاه لیبرالیسم و نئولیبرالیسم دقیقا به جامعه همین است.نگاهی که تنها و تنها یک عده حق حرف زدن دارند، یک عده خاص فقط صلاحیت زندگی کردن دارند ، یک عده خاص فقط می توانند معنای زندگی را بچشند و مابقی جامعه باید خفه شوند، سکوت کنند ، بردگی کنند و دم نزنند و در نهایت بدبختی و دوندگی و تلاش برای زنده ماندن به سر برنند. کم کم که این متن را می خوانید برای شما آشنا به نظر می آید بله در همین جامعه خودمان روش مدیریت نئولیبرالیسمی هست و این لیبرالیسمی با سرمایه داری گره خورده است تا جایی که بزرگ ترین شخصیت حکومتی به شما می گوید اگر کار ندارید، اگر بدبخت هستید تقصیر خودتان هست. با بدبختی و مشکلات مردم مزاح می کنند و آنرا به سخره می گیرند. زمانی حرفی از کسی بیرون می آید که شخصی در طبقه ثروتمند از آن یاد کند وگرنه صدا بگوش هیچکسی نمی رسد. و همه محکوم به سکوت هستند. مانند دختر آبی چون طبقه ثروتمند برای امیال خودش از این دختر بی گناه استفاده کرد، همه جامعه تبدیل به دختر آبی شد!!!!! ولی هزاران هزار دختر و کودک خصوصاً در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان از ابتدائیت زندگی محروم هستند و هیچ وقت صدایشان به گوشی هیچ کسی نمی رسد. در آنجا نیاز به تبلیغ برای اهداف سیاسی ، وجود دوقطبی سازی محدودیت و آزادی با نماد دخترانی که دوست دارند به ورزشگاه بروند که اساساً هیچ امر با اهمیتی نیست وجود دارد!!!! ولیکن در کنار انسان هایی که حق زندگی هم ندارند ولی هیچ کس از طبقه ثروتمند امیالش و خواسته هایش از بیان دغدغه آنها تامین نمی شود، لذا در سکوت معناداری زندگی می کنند و با بدختی تقلا برای زنده ماندن میکنند. در چنین فضایی جامعه سراسر یأس و نابودیست ، جامعه سراسر خشم است ، کسی به کسی رحم نمی کند ، همه به دنبال خالی کردن عقده ها و حقارت های خود بر روی دیگری هستند. خواستم از جامعه خودمان مثال بزنم تا بگویم این فیلم چقدر عمیق و دقیق حقیقت نوین جامعه جهانی را هدف قرار داده و بیان عام برای همه ی جامعه هایست که به همین سبک اداره میشوند و انسان ها در آن به صورت حقارت آمیزی از بین می روند.

حال با هم به سکانس هایی که دقیقاً این مسائل را بازگو می کند سری میزنیم، زمانی که آرتور را میزنند، هیچکس به آن اهمیت نمیدهد ، بلکه حتی اگر بخواهی بازگو کنی و گلایه کنی خودت محکوم میشوی. یاد دیالوگ های جوکر شوالیه تاریکی که بیان میکرد اگر یک کامیون سرباز منفجر شود، انگار امر عادی رخ داده است ولی اگر یک شهردار پیر مربوط به شهر کوچک که از یک طبقه ثروتمند است کشته شود، همه میریزند به هم و جامعه به هرج و مرج کشیده می شود ( زیرا طبقه ثروتمند اینگونه برنامه ریز کرده است هیچکس و هیچ چیز اهمیت ندارد، طوری برنامه ریزی شده که طبقه متوسط رو پایین جامعه عملاً بخشی از نقشه مدیریتی آنها هستیم، کافیست به اتفاقات روزانه نگاه کنیم هزار انسان به شکل های فجیع در سراسر دنیا کشته میشوند وهیچ اهمیتی ندارد، کافیست یک سیاستمدار و یا یک سلبریتی اتفاقی برای او بیفتد و باید آن زمان جامعه را دید…). در همین جا زمانی صدایی از طبقه فقیر جامعه به گوش می رسد که توماس وین نماینده طبقه ثروتمند و نامزد شهرداری گاتهام سیتی از آن صحبت می کند و در اصل از آن سواستفاده می کند تا برای نامزدی خود بتواند رای جمع کند. او اساساً جامعه برایش مهم نیست، آنها را یک مشت آدم بدرد نخور که مشکلات اساسی دارند؛ میداند و میخواهد لطفی کند و مقداری به این مردم رسیدگی کند.

خشم تا حدی در درون مردم شهر رخنه کرده است، که زمانیکه آرتور می خواهد دخترکی کوچک را در اتوبوس شاد کند مادر کودک با خشم و عصبانیت به آرتور توهین می کند. احساسی که در یکایک این انسانها وجود دارد، ترس از دست دادن تنها داشته هایشان ، ترس از اینکه بازهم جامعه آنها را تحقیر و نابود کند در ناخودآگاه آنها نهادینه شده است . این سکانس و خنده آروتور یکی از زیباترین سکانس های فیلم و در عین حال بشدت تلخ و تاریک است.

آرتور وقتی به این همه خشم و نفرت در جامعه نگاه می کند جمله ای معنا دار می گوید: ” 
آیا همه مشل دارند یا فقط من مشکل دارم “
و روانپزشکی که با او صحبت می کند می گوید “متاسفانه همه”. ما در بد زمانی قرار گرفته ایم. تحقیرهای بسیاری که برای آرتور به وجود می آید درکنار نگاه به جامعه که همانند خودش کاملاً ناراحت و مایوس هستند، همانند دیالوگی که خود آرتور بیان می کند “من در تمام طول زندگی هم یکبار شاد نبودم“!!! او خیلی تقلا می کند که شاد باشد و همینطور دیگران را نیز شاد کند، همانند دیگران که تقلا می کنند شاد باشند، با دیدن استندآپهایی مانند مورفی فرانکلین (رابرت دنیرو) ؛ ولی همیشه شکست میخورد. زمانی که در مترو نشسته یکی دیگر از سکانس های فوق العاده فیلم رقم میخورد به دختری بی گناه تعرض می شود. او فقط در شرایطی که استرس دارد میخندد و فقط میخندد!!! سه نفری که به دختر متعرض شده بودند به سمتش می آیند و او را به شدت کتک میزنند. و اینجا نقطه تغییر آرتور است. آرتور در این جا به جوکر تبدیل می شود باید کاری کرد. نباید ساکت بود و او شروع می کند به واکنش نشان دادن  و آنهم واکنشی بسیار خشن همه ی آنها را به طرز وحشیانه ای می کشد و ضد قهرمانی از درون این تقابل شکل می گیرد. تمام خشم ها و عقده های او در کشتن خالی میشود. هرآنکسی که او را تحقیر کرده است محکوم به کشته شدن هست. حتی مادرش که با مدل زندگیش کل زندگی آرتور را نابود کرده بود. آرتور به هیچکسی بعد از آن رحم نمی کند همه کسانی که به شکلی نمادی از جامعه خودشان هستند و او با آنها مواجه شده ، به وحشیانه ترین حالت آنها را می کشد. آخرین تیر ترکش طبقه ثروتمند است. آرتور خود به خود تبدیل به جنبشی ضد سرمایه داری میشود. انگار جامعه فقط دنبال تلنگری بود و کسی جرات نداشت تا زمانیکه آرتور خود را نشان میدهد. زمانی که برنامه مورفی فرانکلین را مشاهده میکند. متوجه میشود فرانکلین فقط برای مسخره کردن و خندیدن کلیپ های او را پخش کرده و حتی زمانی که او را دعوت می کند فقط یک هدف دارد تحقیر و تمسخر این جامعه. آرتور با کشتن یکی از نماد های طبقه ثروتمند جنبشی بزرگ در جامعه گاتهام ایجاد می کند.

Joke_joker

فیلم جوکر بشدت تاریک و منزجر کننده است، واقعا با سختی تمام باید این فیلم را مشاهده کرد ، زیرا هیچ پروایی برای بیان اصل مشکلات جامعه ندارد و با صراحت تمام به جامعه و سرمایه داری می تازد. اما خب این تاختن هنر میخواهد و هنرمندی چون فینیکس آن را می تواند خوب از آب در بیاورد.بازی فینیکس به معنای واقعی کلمه بی نظیر است. تمام حرکاتش ، تمام دیالوگهایش و حتی خنده هایش زیبا و به یادماندی هستند و مدتها این فیلم در ذهن شما باقی خواهد ماند. یکی از بخش هایی که فیلم جوکر آنرا نشان میدهد رویا بودن تمام اتفاقات داستان است و انگار تمام این اتفاقات در ذهن پریشان آرتور رقم خورده و در دنیای واقعی او فقط بیماری روانی است که در بیمارستان بستری شده. شاهد این مسئله چندین سکانسی هست که به شکل مشخص، خود فیلم آنرا بازگو می کند. در کنار این مسئله تغییر نکردن ساعت درفیلم نیز بیان کننده رویا بودن تمام داستان هست. هر بار که ساعت در این فیلم نمایش داده شده بروی 11:10 دقیقه قرار گرفته بود، که شاید نمادی در ذهن تاد فیلیپس باشد ولیکن کسی بدان اشاره نکرده است. بخشی از فیلم که شاید اشتباه نویسندگان باشد پخش شدن فیلم استندآپ جوکر در فضاییست که بدست مورفی فرانکلین هم میرسد این فضا شبیه به یوتیوب است. ولی خوب فیلم مربوط به سال 1981 است و نباید چنین چیزی وجود خارجی داشته باشد. انگار در این خصوص اشتباهی از سوی نویسندگان صورت گرفته و به این مسئله توجه نکرده اند، البته شاید با رویا بودن کل داستان بتوانیم این باگ را نادیده بگیریم، هرچند که باگ بزرگی برای فیلم محسوب می شود.

اما ارتباطی که با راننده تاکسی اسکورسیزی دارد را با هم مرور کنیم . ابتدا هر دو شخصیت هایی هستند که تنها ، بی کس ، طرد شده از جامعه  می باشند. هر دو روایت گر فضایی پر از فساد، کثیفی ، تباهی را در سالهای 70 و 80 میلادی شهر نیویورک روایت میکنند. هر دو فردی از طبقه ثروتمند را به تصویر می کشند که یکی برای ریاست جمهوری و دیگری برای شهردار شدن میجنگند و از مردم طبقه فقیر و ضعیف جامعه فقط همین را میخواهد و دیگر این طبقه اهمیتی ندارد. هر دو توسط یکی از همکارانشان ترغیب به داشتن اسلحه و محافظت از خود می شوند، ولی در جهت شروع یک جنبش از آن استفاده  می کنند. هر دو دفتری دارند که سعی می کنند وقایعی از زندگیشان را در آن بنویسند حتی تقریباً دست خط ها و بولد کردن بعضی از نوشته ها شبیه به هم است. اما بنظرم جوکر نسخه بهتر و امروزی تر راننده تاکسی می باشد. یک، زمانی که تراویس به شخصیتی دیگر مبدل می شود و میخواهد حرکتی را آغاز کند و از کشتن نامزد ریاست جمهوری شروع می کند ولی شکست میخورد تا به زمانی که به افراد خیلی جزئی تر می رسد و جنبش خود را از آنها آغاز می کند، به نظر این مسئله خوب پرداخت نشده و یا شاید هم می توان برای اولی بودن این روش داستانگویی خورده ای به آن نگرفت ولی در جوکر این حرکت به شکل بسیار زیبایی روایت می شود و می تواند از پس داستانگویی و ایجاد جنبشی ضد شرایط موجود بهره بگیرد. در تاکسی درایور کمی  تراویس به سمت شخصی شدن حرکتش پیش می رود ولی در جوکر این مسئله کاملاً جامعه را فرامیگرد و از خود کامل عبور پیدا میکند. یکی دیگر از بخش هایی که بنظرم جوکر قوی تر از تاکسی درایور عمل کرده است، خود مسئله “تبدیل شدن” هست. در جوکر این دگردیسی به شکل فوق العاده ای ایجاد می شود، ولی در تاکسی درایور این دگردیسی آنطور که باید در نیامده و بنظرم می توانست مسئله کلی تر و بهتر بیان شود. هرچند که در تاکسی درایور روایت نابودی جامعه از زاویه دید یک راننده تاکسی واقعاً ایده خلاقانه و جذابیست و توانسته اسکورسیزی از پس آن بربیاید ولی بنظرم جوکر در بیان حرف هایش صریح تر و بهتر عمل کرده است.

اما جوکر خبری خوش برای سبک فیلم های کامیک بوکی است. فیلمی که در عین برآوردن نگاه تهیه کنندگانش با فروش بیش از 1 میلیارد دلاری از فقط 65 میلیون دلار هزینه، به همه ی سازندگان فیلم های بلاک باستری و ابرقهرمانانه پیامی قوی ارائه میدهد که نیاز نیست صدها میلیون دلار هزینه ساخت و جلوه های ویژه شود. داستانی جسورانه و قوی می تواند چنان مخاطب را به خود جلب کند که به فروشی بینظیری همانند فیلم جوکر برسد. جوکر هم یک فیلم صنعتی بسیار موفق هست و هم یک هنر بسیار اعلاء و درخورد واژه هنر!!! جوکر با اختلاف بسیار زیاد نسبت به مابقی فیلم های کامیک بوکی در رتبه اول قرار دارد و حتی بنظرم فاصله بسیاری با سه گانه بی نظیر نولان دارد. امیدوارم چنین فیلم هایی در این سبک بیشتر ساخته شود.امسال دو فیلم با این تم اکران شد که واقعا سینما دوستان را ارضاء کرد یکی فیلم شاهکار بونگ هو-جو با نام پاراسایت و یکی دیگر هم فیلم جوکر، و این نکته را هم اضافه کنم که علت واکنش منفی دولت و خصوصاً منتقدانی که بدون درنظر گرفتن هنر و سفارشی فیلم ها را نقد میکنند، همین نقد صریح و تند جوکر به وضعیت موجود جامعه امریکا که نیویورک نمادی از آن است می باشد. انقدر این فیلم تند و عمیق نقد کرده است که واقعا دولتمردان آمریکایی را به تکاپو انداخت تا مبادا جنبشی واقعا از قِبَل این فیلم شکل بگیرد همانند جنبشی که دوسالی است جامعه فرانسه را دربرگرفته و ضد سرمایه داری قیام کرده اند.

joker_2

اما جوکر خبری خوش برای سبک فیلم های کامیک بوکی است. فیلمی که در عین برآوردن نگاه تهیه کنندگانش با فروش بیش از 1 میلیارد دلاری از فقط 65 میلیون دلار هزینه، به همه ی سازندگان فیلم های بلاک باستری و ابرقهرمانانه پیامی قوی ارائه میدهد که نیاز نیست صدها میلیون دلار هزینه ساخت و جلوه های ویژه شود. داستانی جسورانه و قوی می تواند چنان مخاطب را به خود جلب کند که به فروشی بینظیری همانند فیلم جوکر برسد. جوکر هم یک فیلم صنعتی بسیار موفق هست و هم یک هنر بسیار اعلاء و درخورد واژه هنر!!! جوکر با اختلاف بسیار زیاد نسبت به مابقی فیلم های کامیک بوکی در رتبه اول قرار دارد و حتی بنظرم فاصله بسیاری با سه گانه بی نظیر نولان دارد. امیدوارم چنین فیلم هایی در این سبک بیشتر ساخته شود.امسال دو فیلم با این تم اکران شد که واقعا سینما دوستان را ارضاء کرد یکی فیلم شاهکار بونگ هو-جو با نام پاراسایت و یکی دیگر هم فیلم جوکر، و این نکته را هم اضافه کنم که علت واکنش منفی دولت و خصوصاً منتقدانی که بدون درنظر گرفتن هنر و سفارشی فیلم ها را نقد میکنند، همین نقد صریح و تند جوکر به وضعیت موجود جامعه امریکا که نیویورک نمادی از آن است می باشد. انقدر این فیلم تند و عمیق نقد کرده است که واقعا دولتمردان آمریکایی را به تکاپو انداخت تا مبادا جنبشی واقعا از قِبَل این فیلم شکل بگیرد همانند جنبشی که دوسالی است جامعه فرانسه را دربرگرفته و ضد سرمایه داری قیام کرده اند.

بیشتر بخوانید

نظر s

  1. ممنونم نقد خوبی از جوکر بود اما فکر کنم امتیازش الان بالاتر رفته.‌‌


افزودن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.