ردکردن این
فیلم روز روزگاری در هالیوود

نقد فیلم Once Upon a Time in Hollywood (روزی روزگاری در هالیوود)

نام فیلم : روز روزگاری در هالیوود

ساخت : 2019

بودجه ساخت : 95 میلیون دلار

باکس آفیس: حدود 400 میلیون دلار

کارگردان : کوئنتین تارانتینو

بازیگران : لئوناردو دیکاپریو ، برد پیت ، مارگو رابی ، کرت راسل ، تیموتی اولفینت

امتیاز اس جی پلاس : 3 از 5

امتیاز : متاکریتیک 83 ، روتن 85 محبوبیت در سایت IMDB بر اساس کاربران 7.9 از 10

خلاصه داستان : ریک دالتون بازیگری که حرفه خود را با حضور در سریال آغاز کرده و مدتیست که دیگر مانند قبل نمی درخشد و دچار افسردگی شده و در تلاش است تا شهرت بدست آورده خود را حفظ کند…

فیلم روز روزگاری در هالیوود

روز روزگاری در هالیوود نهمین فیلم بلند کارگردان مشهور آمریکایی کوئنیتن تارانتینو می باشد. تارانتینو پیشتر به خاطر ساخت فیلم Pulp Fiction محبوبیت بسیاری را به دست آورده بود. در این فیلم البته آنطور که ما از این کارگردان انتظار داشتیم پیش نرفت و با فیلمی متوسط، حتی در بعضی مواقع ضعیف مواجه بودیم. اگر بخواهم خلاصه روز روزگاری در هالیوود را نقد کنم می توانم بگویم بهترین عملکرد این فیلم در بخش طراحی صحنه و بازسازی دهه شصت هالیوود می باشد و نقطه منفی این فیلم نبود داستانی واحد و مشخص که بتواند مخاطب را با خود همراه کند.

به جز ریک دالتون ( لئوناردو دیکاپریو ) که شخصیتی عمیق تر و متغییر داشت مابقی بازیگران در این فیلم شخصیت خطی و یکنواخت داشتند. بدترین این شخصیت ها مارگو رابی بود که در نقش شارون تیت بازی میکرد و واقعاً داستانگویی این قسمت این فیلم به شدت مشکل داشت. یعنی نه دیالوگی درست و حسابی و نه پرداختی مشخص!!! به نظر می آید فقط قصد تارانتینو از به نمایش درآوردن رومن پولانسکی و شارون تیت در این فیلم اشاره به وقایع دهه شصت و کشته شدن این شخصیت توسط خانواده منسون را دارد و خواسته است در بازسازی دهه 60 میلادی ادای احترامی نیز به این شخصیت محبوب هالیوودی داشته باشد. مخصوصاً زمانی که در سینما شارون تیت در حال نمایش فیلم خودش است، اینجا کاملاً حالت مستند گونه و یکجورایی نمایش لحظات آخر زندگی شارون تیت است . 

همانطور که تارانتینو به بیان داستان های موازی در فیلم علاقه دارد و این روش را در Pulp Fiction به زیبایی به تصویر می کشد. در همین اثر نیز ما با داستان های موازی مواجه هستیم که در انتها ارتباطی کوتاه با هم برقرار می کنند. سعی تارانتینو بیان محیط و فضای دهه شصت میلادی لس آنجلس است . در این بخش واقعا زحمت کشیده شده و هم طراحی صحنه و لباس به طرز عالی رعایت شده تا بتواند آن حس را به مخاطب منتقل کند، حتی موسیقی متن نیز به این مهم کمک شایانی کرده ولیکن در نبود داستان مشخص! و تیکه و پاره بودن آن که صرفاً حالت مستند گونه فانتزی به خود گرفته است، برای مخاطب واقعا خسته کننده می شود.

درباره شخصیت کلیف بوث با بازی برد پیت باز همین یکنواختی به چشم میخورد. از ابتدا تا انتهای داستان شخصیتی یکنواخت که فقط زیبایی بازی برد پیت به چشم می آید تا اینکه شخصیتی شکل بگیرد به نام کلیف بوث. یعنی شما وقتی فیلم را مشاهده می کنید با شخصیت کلیف همراه نمی شوید بلکه با برد پیت همراه شده اید و این مسئله حتی درباره ماگو رابی نیز صدق می کند و هیچگونه شخصیت شارون تیت از آن بیرون نمی آید.

یکی از سکانس های آزار دهنده این فیلم که حقیقتاً ضرورت وجودش مشخص نیست، به تصویر کشیدن بروس لی می باشد. شاید هدف این بوده که بخواهیم به شکل فانتزی و مستندگونه همه هیجانات و وقایع و شخصیت های مهم آن دوران را به تصویر بکشیم ولی این چه به تصویر کشیدنی هست؟؟؟!!!. یکی از دوست داشتنی ترین و شاید جزء مهمترین بازیگران آن دوران یعنی “بروس لی” فردی پوچ، جوگیر ، خشن ، اهل دعوا ، خالی بند نمایش داده شود و یه زد و خوردی با بدل کار دالتون داشته باشد به نظرم در حد تارانتینو نبود. زمانی که مصاحبه دختر بروس لی و انتقادی که به فیلم داشت را میخواندم فکر نمیکردم حق با ایشان باشد. احساس کردم که به خاطر تعصب از پدرش حمایت کرده، ولیکن با دیدن این سکانس به ایشان حق می دهم، سکانس توهین آمیزی است و حقیقتاً ربطی به محوریت داستان نداشت و میشد به هزار روش دیگر این بازیگر دوست داشتنی را به تصویر کشید.

شاید به قول بعضی از عزیزان منتقد این یک فیلم خاص برای خود تارانتینو به حساب می آید، فیلمی شخصی که دوست داشته با زاویه دید خود به دهه 60 میلادی و هالیوود نگاه کند و با روش خودش تصویربرداری کند، البته در زمینه فروش هم برد کرده و توانسته به درآمد خوبی برسد که مسلماً به خاطر  حضور بازیگران مهمی چون دیکاپریو و برد پیت می باشد. و یکی از دلایلی هم که منتقدین روی خوشی نسبت به این فیلم نشان دادن، بازسازی زیبا آن ایام هالیوود بوده و قطعاً در این زمینه نمره بسیار خوبی دارد.

تارانتینو سعی کرده در کنار به تصویر کشیدن آن زمان ، نگاهی گذرا به خانواده هیپی ها و مخصوصاً خانواده چالز منسون داشته باشد. شخصیتی که در دهه 60 میلادی بیش از 7 نفر از اهالی هالیوود را من جمله شارون تیتی که 8.5 ماه باردار بوده به ضرب چاقو به قتل رساندند. زاویه دوبین و برخورد برد پیت با هیپی ها کاملاً خشم و نفرت تارانتینو از این خانواده و این تیپ شخصیت ها را به تصویر می کشد. یعنی شما خواه و ناخواه از مدل به تصویر کشیدن آنها ، تنفری شدید از آنها دارید و دوست دارید به بدترین شکل به قتل برسند، همین مدل بشدت صریح این کارگردان در به قتل رساندن بخشی از این خانواده نشان دهنده عمق نفرت تارانتینو می باشد. حتی نوع نمایش زندگی شارون تیت نیز مشخص کننده علاقه این کارگردان به او و بازی او بوده است.

در کل موسیقی متن و بازسازی یک بخش از تاریخ و بازی دیکاپریو به عنوان ریک دالتون نقاط کاملاً مثبتی از این فیلم می باشد و اگر این بار احساسی در فیلم عمق بیشتری پیدا می کرد و به جای شخصیت های خطی با شخصیت های عمیق تر و پیچیده تری روبه رو بودیم قطعاً می توانست اثری در خور باشد.

بیشتر بخوانید

هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!


افزودن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.