ردکردن این
انیمیشن Frozen 2

نقد انیمیشن Frozen 2 (منجمد 2 )

پس از تقریباً شش سال از ساخت Frozen (منجمد) در سال 2013 ، که بسیار زیبا و هیجانی بود.این بار شرکت والت دیزنی با قسمت دوم منجمد (Frozen 2) به سراغ علاقمندان خود آمد. انیمیشن منجمد بی تردید جزء موفق ترین انیمیشن های والت دیزنی به حساب می آید. از اسکار تا فروش بیش از 1.2 میلیارد دلاری آن مشخص کننده موفقیت این انیمیشن به حساب می آید و خیلی از علاقمندان، دوست داشتن دوباره السا و آنا را در پرده سینما ببینند. ولی قطعاً فکر نمی کردند به این صورت دیده شود. داستانی روان ، ساده ، کودکانه ، جسورانه و موزیکال فوق العاده در قسمت اول جای خود را به داستان گنگ ، مبهم و پیچیده و نامفهوم با آهنگ های بی ربط داد.
قبل از اینکه داستان فیلم را نقد کنم درباره ساخت این انیمیشن بگویم که واقعاً نشان دهنده پیشرفت والت دیزنی است، این شرکت اوج قدرت خود را در The Lion King 2019 به رخ کشید و این بار نیز در Frozen 2 این سطح از کیفیت و جزئیات واقعاً بی بدیل و زیبا بود. فضاسازی فوق العاده و محسور کننده جزء لاینفک منجمد دو به حساب می آید و از این بابت به شدت غنی و قدرتمند است. انیمیشن خارق العاده و زیبا که هر بیننده ای مجذوب خود می کند. جزئیات مکانها و حتی شخصیت ها و نحوه ساخت کارکترها، خصوصاً عسون و اولاف فوق العاده است.
اما مشکل اصلی منجمد دو داستان انیمیشن است؛ شاید ضرورت داشت ساخت قسمت دوم منجمد، ولی نه به این صورت و به این حد از خام بودن. نکته اول در خصوص داستان این است که در قسمت اول شما با داستانی ساده و صریح مواجه هستید. السا و آنا!! السا نفرین شده توسط نیرویی که به او قدرت کنترل کردن یخ را می دهد و از این بابت که به دیگران آسیب بزند هراس دارد و در خلال داستان و پس از آسیب زدن به آنا این ترس دوچندان شده و سعی می کند از پادشاهی آرندال دست بردارد و به سراغ تنهایی خودش و قصری که ساخته است برود. آنا نیز در تلاش است تا با خواهری که در کودکی با او بسیار خوب بوده و یکدفعه از او فاصله گرفته همراه شود و مشکلات او را حل کند. در کنار داستان عاشقانه هانس و کریستف که یکی آنا را از بابت عشق فریب داده و دیگری در خلال داستان عاشق آنا می شود و می خواهد با او باشد و ازدواج کند.
ولی در قسمت دوم گنگی و مبهمی در داستان موج می زند. چطور شد اساساً که السا به فکر این ماجراجویی افتاد. چرا همه فراموش کرده بودند این مسئله مهم را با اینکه اساساً زمانی از آن نمی گذرد و به چند دهه می رسد. چرا یکدفعه نیروی باد آمد و همه ساکنین را از پادشاهی آرندل بیرون کرد و آنا و السا به همراه کریستف و اولاف تصمیم گرفتن در ماجراجویی شرکت کنند و مسئله را حل کنند. چگونه اساساً السا به این نتیجه رسید که دنبال کردن صدا می تواند مشکل آرندل را حل کند. چرا اساساً این مسئله برای پدر و مادر آنا دغدغه نبوده است و آنها در پی حل این معضل نبوده اند و چرا الان یکدفعه هیچ آینده ای برای آرندل متصور نیستن یعنی باید تا الان صبر می کردند و این نبود آینده اتفاق می افتاد. یک داستان فانتزی که سر و ته ندارد. حتی در داستان فانتزی و افسانه ای نیز باید جزئیات و علت و منطق وجود داشته باشد. همین مسائل در قسمت اول به درستی رعایت شده ولی اینجا فقط داستانی سرهم شده است تا ما در این قسمت با یک انیمیشن آواتاری مواجه شویم و بدانیم که السا عنصر پنجم است و رابط بین همه عناصر با طبیعت و انسان هاست.
نکاتی عجیب در داستان رعایت نشده است. مثلاً مدل برخورد و روایت و حتی نوع صحبت کردن و شکل پادشاهی مربوط به اروپا و خصوصاً بریتانیا می باشد ولی ما در این انیمیشن با آمریکایی های بومی شمال مواجه می شویم!!! یک شقه از زندگی السا و آنا به بومی های امریکایی گره خورده است در صورتی که روایت کننده اروپاهست. ما در السا و آنا و حتی زندگی آنها هیچ عنصری از شمالی بودن و بومی بودن نمی بینیم حتی در مادر آنها نیز این مسئله رویت نمی شود. در صورتی که در تک تک بومی های شمالی که به تصویر کشیده می شود شما درون مایه و ظاهر شبیه به بومی های سامی را می بینید. این تناقض عجیبی است. 
یکی دیگر از مشکلات عجیب این قسمت نبود آنتاگونیست مشخصی است. معلوم نیست دقیقاً ما از چه چیزی باید بترسیم و یا دلهره داشته باشیم . السا باید دقیقاً قدرتش برای چه مسئله ای به حدی زیاد رسیده باشد و با چه پدیده ای و چه شخصیتی قرار است برخورد کند و با آن مقابله کند. شاید پدربزرگ آنها تا حدودی آنتاگونیست داستان باشد و یا نفرین جنگل که هر دو نیامده تمام می شوند. ما چیزی دقیقاً از پدربزرگ داستان نمی فهمیم و خیلی سری طومارش بسته میشود. در خصوص نفرین جنگل هم که بیشتر به جک شبیه تا اینکه دلهره آور باشد و بخواهد تقابلی را برای السا ایجاد کند. در قسمت اول شما دقیقاً این مسئله را باهاش مواجه هشتید هانس و حتی تقابل السا و آنا. السا نیروی دارد که فکر می کند شیطانیست و نباید از آن استفاده کند. تغییر عقیده داده و از نیروی خودش در جهت منافع شخصی خودش استفاده می کند و سعی می کند به دور از همه نیروی خودش را آزاد کند در صورتی که این برای آرندل خسارت بزرگی به بار می آورد و آرندل و کل پادشاهی را یخ بندان احاطه می کند. این تقابل شخصیتی را شما به درستی می بینید و برای همین از آن لذت می برید لکن در قسمت دوم اساساً معلوم نیست کی با کی مشکل داره و فقط یک چیز مشخص میشود اینکه باید السا به دنبال خاطرات برود و تنهایی خاطرات آن روزها که نفرین صورت گرفته است را بیاد آورد تا بتواند مشکل را برطرف کند.
یکی دیگر از مشکلات اساسی Frozen 2 از بین رفتن شخصیت های داستان است. کریستف که یک جوان زرنگ ، شجاع و بی باک بود تبدیل شده است به یک خنگ که حتی نمی داند در چه شرایطی باید درخواست ازدواج خود را مطرح کند. واقعا درخواست او جزء مضحک ترین بخش های داستان است. کمی بیشتر به این مسئله توجه کنید جاهایی درخواست می کند که واقعا بی مورد و اشتباه فاحش است و یا به شکل عجیب و غریب مطرحش می کند که یک دعوایی بین او و آنا رخ دهد. یکی از جاهایی که قصد درخواست دارد این است که با یکی از شمالی ها دیدار می کند و او برایش نحوه خاص خواستگاری کردن را روایت می کند. بدون اینکه به آنا بگوید بدل جنگل رفته شرایط را مهیا می کند تا از آنا خواستگاری کند. درصورتی که اساساً به آنا نگفته که کجا می رود. حتی اولاف نیز می گوید با دوستانش رفت و معلوم نیست کجا رفته. چگونه “آنا”یی که در جریان نیست قرار است بیاید و کریستف از او خواستگاری کند!!!! واقعاً نویسندگان به این مسئله ساده توجه نکردند؟ و فقط خواستن یک صحنه ی رمانتیک و در کنار آن ابلهانه که تبدیل به طنز می شود را ایجاد کنند ؟ 
آنا که شخصیتی مهربان، ساده و جسور دارد تبدیل به آدم احمق ، پارانوئیدی می شود. هرجا که حرفی کریستف میزند او به شکل پارانوئیدگونه با آن برخورد می کند. همان آنایی که در قسمت اول به شکل ساده و بی ریا مطالب هانس برایش جذاب بود و در یک دیدار عاشق او شد تبدیل شده است به کسی که تمام توجهات کریستف برایش بی معنی و بلکه دارای معنایی ضد و نقیض است. و درانتها در جایی درست از او خواستگاری کرده و آنا قبول می کند. چیزی که از ابتدای داستان نیز می توانستیم حدس بزنیم که قرار است این اتفاق بیفتد.
اگر منجمد عمق بیشتری به داستان میداد اگر سَری مسلئه را با آنا و راحت شکاندن سد حل نمی کرد. اگر کمی آنتاگونیست در این انیمیشن قوی تر و جدی تر بود. مثلاً پدربزرگ زنده بود و اجازه شکستن سده را نمیداد و در تقابلی آنا می توانست او را شکست دهد. مثلاً پدربزرگ اول به صورت آدم خوب و مهربانی نشان داده میشد و در این تقابل که السا متوجه اصل داستان و حقیقت شده بود، چهره خود را نشان میداد و نمیگذاشت که سد شکسته شود و یا سربازان آردندل در این تقابل کمی مکث می کردند و بین اینکه پادشاه را حمایت کنند یا آنا را می ماندند، داستان قوی تر و جذاب تر می شد. در کل داستان منجمد 2  ایرادات فاحشی دارد و به جز جلوه های بصری زیبای این انیمیشن اساساً با قسمت اول و جذابیت که داشت قابل مقایسه نیست. هرچند که در هر حالت اولاف و عسون عالی هستند و لحظاتی شاد و مسرت بخش را برای بیننده ایجاد می کند و واقعاً از دیالوگ ها و رفتار اولاف لذت میبریم .

بیشتر بخوانید

هنوز نظری ثبت نشده،نظر خود را ثبت کنید!


افزودن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.